مجرم فراری

اَعِرِ اللهَ جُمجمَتک

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

مجرم فراری

من یک فراری ام، یک مجرم فراری

۶۹ مطلب با موضوع «سبک زندگی» ثبت شده است


آدم بعضی از این تبلیغات رو میبینه احساس میکنه یه مشت حوری و غلمان دور هم جمع شدند

دارند بازی می کنند. آدم می ترسه به بچه کوچک هاش هم نگاه کنه.

مجرم فراری
۲۴ مهر ۹۳ ، ۱۰:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

قطعا یکی از بهترین لحظات زندگی من تو این برهه زمان هایی هست که تو حلقه هستم.

یه جای خوب، کنار آدم های خوب، طرح مباحث خوب و بالاتر از روزمرگی و زندگی عادی.

همه این ها باعث شده که اگرچه این ایام فکر و ذهنم مشغول یکسری اموری  اذیت کن شده و  اگرچه

تو روزمرگی غرق شدم ولی حتی برای چند ساعت، فارغ از زمان و مکان و دغدغه های بیخود، یه کم 

زندگی کنم.

از این جهت شبیه جهادی هم هست.

خدایا شکرت. 

مجرم فراری
۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۹:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یادمه اوایلی که به سن تکلیف رسیده بودم چون تا مدتی قبل اون هنوز بعضی خانم های فامیل جلوی من حجاب نداشتند مجبور بودم به بعضی شون بفهمونم که دیگه جلوی منم باید حجاب داشته باشند.

مثلا یکی از این روش ها این بود که وقتی یکی از فامیل ها که نامحرم بود می آمد خانه ما، من اول می رفتم توی اتاقم و وقتی که فرد با مادرم سلام علیک می کرد، قبل از این که از اتاق بیام بیرون یک یا الله ای می گفتم، مادرم هم که در جریان بود خودش کمک می کرد و در بعضی مواقع به فرد رو به رو با لطافت خاصی متذکر می شد، طوری که هم او ناراحت نشه و هم ما به نتیجه مون برسیم.
البته این مورد برای خانم های جا افتاده فامیل و اونهایی که مقید هستند خیلی خوب هست. همین که اونها هم بفهمند که دیگر شما برایشان نامحرم محسوب می شوی کم کم به بقیه هم این قضیه سرایت می کند و کم کم مشکلات حل می شود.

مثلا نمونه دیگری از روش ها این هست که وقتی بیرون از خانه نامحرمی رو می بینی با سر پایین و نگاه کمتر به اون فرد در واقع به او می فهمانی که من دیگر مکلف هستم و ... .

یا الله گفتن های بعد از در زدن خانه همسایه رو هم یادمه به عنوان یکی دیگر از روش ها استفاده می کردم.

ولی یک روز یادمه که عمه ام با یکی از دختر عمو هام به خانه مان آمدند. خب اول که آمده بودند چون از بیرون آمده اند حجاب داشتند ولی یک هو دیدم بعله، دختر عمو مذکور روسری رو دیلیت کرد!!! البته این بنده خدا یادمه قدیم تر ها جلوی بعضی فامیل های سن بالاتر از من هم حجاب نداشت، که گمانم به اعتقادش بر میگرده. بگذریم.
سریع تصمیم گرفتم برم توی اتاق. یادمه وقت نماز ظهر بود. اول نماز رو خوندم بعدشم چون می دونستم مادرم حواسش به من و قضیه هست پروژه رو شروع کردم.
یا الله .... یا الله ....
صدای مادرم رو شنیدم که داشت با اون بنده خدا حرف می زد و مشکل رو حل می کرد.
چند لحظه بعد مادرم گفت: بفرمائید.
اون روز بدون هیچ بحث دیگه ای بین من و دختر عمو ام گذشت.
از اون موقع به بعد دیگه هم اون بنده خدا و هم احیانا موردهای شبیه به اون تو خانواده جلوی من حجاب رو می گرفتند، هر چند بازم بعضا حجابشون خیلی مناسب نبود ولی خب یک مرحله پیش رفته بودم.



پ.ن: البته فکر می کنم احکام پوشش و یا حتی نگاه کردن در مواجهه با افرادی که ممیز هستند ولی هنوز مکلف نشده اند یک مقداری با اطلاعات بعضی از ما فرق بکنه که واقعا جا داره که بریم و احکام مرجع مون رو ببینیم.

مجرم فراری
۰۵ مهر ۹۳ ، ۱۶:۴۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

آدم رو تحریک می کنید از این خراب شده بره.

نمیشه زندگی کرد تو این خراب شده.

مجرم فراری
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

انتهای دوران وزارت.

البته یه سوالی که برام پیش اومده اینه که خب بقیه اش چجوریه؟


حدیث

مجرم فراری
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

من تو شهرمون (تهران) زندگی نمی کنم. توی جهادیه که مثل آدم زندگی می کنم.

با اینکه بازم نقص های خودش رو داره ولی خیلی آدم وارتر از زندگی تو شهر هست.

اینو از حال روحی و حتی جسمی خودم می تونم بفهمم، به راحتی.

اون قدر اوضاعم تو شهر داغون هست که سر چند روز رسما می خوام بالا بیارم.

اصلا یکی از مهمترین دلیل هایی که برای جهادی رفتن دارم همین زندگی آدم وار

هستش. واقعا نعمتیه.

شکرا لله



مجرم فراری
۱۳ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دقیقا همون موقعی که دلت گرفته خدا یکی رو میذاره سر راهت.

مغازه دار از هیئت اومده. جوون خوش مشرب بذله گویی که حسابی 

حالت رو جا میاره. دقیقا یکی مثل رفقای نزدیکت. همه اون چیزایی که 

برات ارزش هستند رو تو یک نیم ساعتی که داری ازش خرید می کنی

میبینی.

دیگه چی می خوای از خدا.

الحمدلله



پ.ن: یه جا این رو دیدم سندیتش رو نمیدونم ولی خیلی خوبه

امام صادق(ع)

إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَسْکُنُ إِلَى الْمُؤْمِنِ کَمَا یَسْکُنُ الظَّمْآنُ إِلَى الْمَاءِ الْبَارِد

مؤمن بسوى مؤمن آرامش می گیرد، چنان که تشنه به آب سرد آرامش می گیرد.

مجرم فراری
۱۲ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

جزو ویژگی های همسن و سالان من هست که هی درباره آینده و مسیر و هدف زندگی فکر می کنیم یا فقط من اینجوریم؟؟

با این که می دونم مسیر پیچیده نیست(از لحاظ مشخص بودن، نه از لحاظ صعب یا سهل بودن ) انگار یک گره ای، یک گیری وجود دارد.

شاید همون تن آسایی و راحت طلبی ای باشد که صاد فرمودند شاید هم چیز دیگری.

شاید هم اصلا این که آدم فکر می کند که باید خاص باشد، و مثل بقیه هی شب و روز نکند اشتباه است. اصلا شاید این لقمه ها از 

دهان امثال من بزرگ باشد. بابا سرت را بنداز پایین و درست را بخوان و بعدش هم برو فوق لیسانس و بعدش هم یه کاری اگر شد بکن اگر

نشد هم برو سربازی تا برسیم به 26-27. بیخیال همه چی.



پ.ن: شاید هم همه این ها بهانه است برای...

مجرم فراری
۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

واقعا وظیفه ما در قبال این وضعیت اتفاق افتاده در غزه چیه؟

فقط مطلع بودن از ماجرا و تحلیل ها و یا چیزی فراتر؟

فقط شرکت در راه پیمایی و تظاهرات یا چیزی فراتر؟

فقط دعا و تضرع برای برادران دینی یا چیزی فراتر؟

واضحه که اموری که گفتم کم ارزش نیستند ولی آیا کار مهم تر و واجب تری 

هم هست که لازم باشد ما انجام بدهیم؟!



پ.ن1: سوال ها هم استفهام انکاری هست و هم نیست.

پ.ن2: منتظر تمامی نظرات عملیاتی و غیر عملیاتی، مادی و معنوی و از هر جنس دیگری هستیم.

         

مجرم فراری
۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اللهم اغننی بحلالک عن حرامک

مجرم فراری
۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۵:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر