بچه تر که بودیم شهدا بزرگ بودند. بزرگ تر که شدیم، دبیرستان که رفتیم سال اول و دوم که بودیم خیلی از شهدای مدرسه مان چند سالی از ما بزرگتر بودند. به شوخی به همدیگر می گفتیم که حالا یکی دو سال وقت داریم.
این روزها که به مزار شهدا سر می زنیم باز هم به شوخی به هم می گوییم که از سن شهادت گذشتیم و از این شهدا هم بزرگ تر شدیم و الخ.
حالا که شهید 20 ساله ی متولد 74 می آورند جا می خورم. جا می خورم.
بدبخت منم که معلوم نیست دارم چه غلطی می کنم.
پ.ن: گلبرگ سرخ لاله ها، در کوچه های شهر ما، بوی شهادت می دهد