مجرم فراری

اَعِرِ اللهَ جُمجمَتک

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

مجرم فراری

من یک فراری ام، یک مجرم فراری

۶۹ مطلب با موضوع «سبک زندگی» ثبت شده است


قبلا ها جوری بود که دو هفته یک بار می رفتم کهف، خب جواب گو بود. ولی الآن یه جوری شده که باید هر چند روز یک بار برم.

مجرم فراری
۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۴:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
مجرم فراری
۳۱ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
پیام بر پاره وقت ما -صاد- می گوید:

هشت سال پیش که سر حال تر بودم، این یادداشت عصبانی را درباره‌ی تاریخ جام جهانی نوشتم.

هشت سال گذشته‌است و هیچ چیزی عوض نشده....


پ.ن: 3 یا 4 سال پیش بود که از فوتبال زده شدم. مدت مدیدی از اون دور شدم و هیچ وقت به آن جدیت به اون برنگشتم. دیگه برام شد یه ورزش برای تفریح عادی و سر حال اومدن. دیگه هیچ وقت به اون حالت قبلی برنگشتم.


مجرم فراری
۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بعد نمازی رفیق ات میاد. یک هفته ای هست که اون رو ندیدی. خستگی تمام روز و تمام هفته از تنت در میاد.

هم نشینی با آدم های خدایی آرامت می کنه، همونجوری که هم نشینی با خودش آرامت می کنه. 

نمی دونم، ولی شاید یکی از بزرگ ترین نعمت های خدا به من رفقایی هستند که حتی نگاه به چهره شان آرامت می کنه

و تو رو میسازه. روحیه می گیری واسه ادامه راهت. نعمتی که هیچ وقت نمی تونم شکرش رو به جا بیارم، و شاید تنها کاری

که می تونم براشون انجام بدم اینه که دستامو بلند کنم سمت آسمون و براشون دعا کنم.



پ.ن: رب اخ لم تلده امک

مجرم فراری
۲۰ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

آرامش این روزهای ناآرام من، صدای دعای سید عزیز ...

مجرم فراری
۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

 به هر شکل همان طور که در نامه قبلی هم نوشته بودم پدر و مادر من آدم های درستی نیستند و رفتار و گفتار و کردارشان غربی است و خواهر خوانده ام هم که این موضوع را بعد از آمدن به منزل ما دید، فکر کرد من هم زود تسلیم می شوم، ولی او کور خوانده است. من مدت ها با شیطان مبارزه کرده و خودم را از آلودگی حفظ کرده ام، ولی فکر می کنید که تا کی می توانستم در مقابل این شیطان دخترنما مقاومت کنم، برای همین و با توجه به خوابی که دیده بودم، تصمیم گرفتم که خودم را به صف عاشقان حقیقی خدا پیوند بزنم و از این دام شیطان که در جلوی پایم قرار دارد، خلاصی پیدا کنم؛ من می روم...


قسمتی از نامه شهید امیر به مجله زن امروز



مجرم فراری
۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۳۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

با پدر و مادرم رفته بودیم خواستگاری. به گمونم اولش بابام صحبت کرد. 

بحثا که پیش رفت نوبت این رسید که من و اون بنده خدا با هم صحبت کنیم.

اولش اون یه مقدار حرف زد، بعدش من شروع کردم. نمیدونم قضیه چی بود 

ولی خیلی هول کرده بودم. اصن معلوم نبود چی دارم میگم. حرف هام نه سر 

داشت نه ته. یه کم که گذشت اون بنده خدا گفت:(( دیگه چه خبر؟ خودتون خوبید؟ ))


یعنی این قدر پرت حرف زدم که کلا بیخیال شده بود.

تا یه مدت بعد بیدار شدن از خواب حالم بد بود. انگار آب سرد ریخته بودن روم.

مجرم فراری
۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

یکی از درگیری هام با بعضی ها سر همین مطلب پول هست.

بعضی خیلی بهش بها میدن، بعضی هم خیلی براشون مهم نیست.

بعضی ها هم یه حالتی بین صفر و یک دارند. اما به نظر خودم تو زندگی 

میزان توجه آدم به پول باید نزدیک به صفر باشه. منظورم از پول البته درآمد هم هست.

طرف به خاطر همین تفکرات ازدواج نمیکنه، به بقیه هم توصیه هاشو میکنه. بابا مهم اینه که 

تو تن به کار بدی.روزی با خدا. تو تلاشتو بکن که در حد یه زندگی ساده درآمد داشته باشی.

تو مایه بذار، تو کم نذار، یقین داشته باش که روزی با خداست.

آقا میگن که: 

    خب، از آنطرف میگویند که اینها خانه ندارند، شغل ندارند، درآمد ندارند؛ ببینیم چگونه میشود کاری کرد که همهی اینها با هم جمع بشود. ما نباید تصوّر بکنیم که حتماً بایستی یک نفری یک خانهی مِلکی داشته باشد، یک شغل درآمدداری داشته باشد، بعد ازدواج بکند؛ نه، اِنَ یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه؛(۴) این قرآن است [که] با ما دارد اینجور حرف میزند. 


اینقدر به پول و هزینه و درآمد خودمونو مشغول نکنیم.


مجرم فراری
۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 


فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ...

صَدَقَ اللهُ العَلیّ العَظیم




الذاریات-پنجاه

مجرم فراری
۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر