** إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُنزَلِینَ. آل عمران 124 *** وسیله ای برای انتقال بنزین از باک به موتور ماشین. |
** إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُنزَلِینَ. آل عمران 124 *** وسیله ای برای انتقال بنزین از باک به موتور ماشین. |
بزرگترین وظیفهی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آمادهی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشتهی اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.
وسط هیئت داشتم با خودم فکر می کردم که یه مطلب بنویسم و به خودم و رفقا بگم که آقا حالا یادمان نرود آمریکا شیطان اکبر است. مذاکرات سر جای خودش اما این را یادمان نرود.
بنا به حسی که برای خودم ایجاد شده بود (که البته نمی دانم رفقای دیگر هم همین طور شده بودند اخیرا یا نه).
خوب شد، امروز آقا که صحبت کرد حس انزجار و دشمن انگاری ام دوباره به دوران خوب خودش برگشت.
خدا رو شکر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و من یتق الله
یجعل له مخرجا
و یرزقه من حیث لا یحتسب
نتایجش هوش از سرت می بره.
رفیق من، برادر عزیزم، تقوا بکن
به قول حاج اقا بهجت:
(( بابا با خدا بساز، کار رو درست می کنه، چرا در خلوت و جلوت هر چه دلت می خواهد می کنی، مگه نمی فرماید و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا ))
عزیز دلم، برای خودت برنامه داشته باش، حواست به خودت باشه.
یکی از بهترین جاها برای فکر کردن به دغدغه های اصلی آدم زمانیه که تو کوچه، تو خیابان،
تو مترو و ...هیچ کاری نداری و فقط باید مسیر رو طی کنی.
خیلی جواب میده. میشی مصداق:
هرگز حدیث حاضر غائب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
تازه اینجوری خیلی راحت تر میتونی سرت رو پایین بگیری و کنترل نگاه کنی.
یادمه اوایلی که به سن تکلیف رسیده بودم چون تا مدتی قبل اون هنوز بعضی خانم های فامیل جلوی من حجاب نداشتند مجبور بودم به بعضی شون بفهمونم که دیگه جلوی منم باید حجاب داشته باشند.
مثلا یکی از این روش ها این بود که وقتی یکی از فامیل ها که نامحرم بود می آمد خانه ما، من اول می رفتم توی اتاقم و وقتی که فرد با مادرم سلام علیک می کرد، قبل از این که از اتاق بیام بیرون یک یا الله ای می گفتم، مادرم هم که در جریان بود خودش کمک می کرد و در بعضی مواقع به فرد رو به رو با لطافت خاصی متذکر می شد، طوری که هم او ناراحت نشه و هم ما به نتیجه مون برسیم.
البته این مورد برای خانم های جا افتاده فامیل و اونهایی که مقید هستند خیلی خوب هست. همین که اونها هم بفهمند که دیگر شما برایشان نامحرم محسوب می شوی کم کم به بقیه هم این قضیه سرایت می کند و کم کم مشکلات حل می شود.
مثلا نمونه دیگری از روش ها این هست که وقتی بیرون از خانه نامحرمی رو می بینی با سر پایین و نگاه کمتر به اون فرد در واقع به او می فهمانی که من دیگر مکلف هستم و ... .
یا الله گفتن های بعد از در زدن خانه همسایه رو هم یادمه به عنوان یکی دیگر از روش ها استفاده می کردم.
ولی یک روز یادمه که عمه ام با یکی از دختر عمو هام به خانه مان آمدند. خب اول که آمده بودند چون از بیرون آمده اند حجاب داشتند ولی یک هو دیدم بعله، دختر عمو مذکور روسری رو دیلیت کرد!!! البته این بنده خدا یادمه قدیم تر ها جلوی بعضی فامیل های سن بالاتر از من هم حجاب نداشت، که گمانم به اعتقادش بر میگرده. بگذریم.
سریع تصمیم گرفتم برم توی اتاق. یادمه وقت نماز ظهر بود. اول نماز رو خوندم بعدشم چون می دونستم مادرم حواسش به من و قضیه هست پروژه رو شروع کردم.
یا الله .... یا الله ....
صدای مادرم رو شنیدم که داشت با اون بنده خدا حرف می زد و مشکل رو حل می کرد.
چند لحظه بعد مادرم گفت: بفرمائید.
اون روز بدون هیچ بحث دیگه ای بین من و دختر عمو ام گذشت.
از اون موقع به بعد دیگه هم اون بنده خدا و هم احیانا موردهای شبیه به اون تو خانواده جلوی من حجاب رو می گرفتند، هر چند بازم بعضا حجابشون خیلی مناسب نبود ولی خب یک مرحله پیش رفته بودم.
پ.ن: البته فکر می کنم احکام پوشش و یا حتی نگاه کردن در مواجهه با افرادی که ممیز هستند ولی هنوز مکلف نشده اند یک مقداری با اطلاعات بعضی از ما فرق بکنه که واقعا جا داره که بریم و احکام مرجع مون رو ببینیم.