مجرم فراری

اَعِرِ اللهَ جُمجمَتک

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

مجرم فراری

من یک فراری ام، یک مجرم فراری

۲۸ مطلب با موضوع «تهذیب» ثبت شده است


حالا ظهر گذشته و بعد از نماز نشستم پای رایانه تا پروژه درسی و یکی دو کار دیگر رو با هم پیش ببرم. کارها گره خورده اند و من هم زمان زیادی ندارم. در همین اثنا یک کار دیگر هم به دوشم میفتد، "خاله ات را میبری تا فلان مغازه؟ ثواب دارد". من هم که شدیدا دنبال ثواب، پذیرفتم.
تا اینجایش سخت بود، حالا وقتی خاله گرام را بردیم فلان مغازه حدود 40 دقیقه ای داخل ماشین بیکار بودم. توفیق اجباری بود که قرآن رمضانیه رو ادامه بدم، یس، فرقان، فاطر. خدایا شکرت، ما که آدم نیستیم خودمون بشینیم پای قرآن، تو خودت جور می کنی.
بعد از اتمام مأموریت شماره یک و برگرداندن خاله تا منزل حالا نوبت به مأموریت شماره دو میرسد. حرکت تا شهرک بهمان و برداشتن سخنران هیئت و حرکت به سمت هیئت. همین طور که داشتم از حجاب فاجعه افراد فلان مغازه حرص می خوردم و پایم را هم با همان حرص روی پدال گاز فشار میدادم (خودش یک نوع تخلیه محسوب میشود) دیدم که بله، ترافیک شروع شد چه ترافیکی، الکی مثلا آمدم زرنگ بازی در بیارم رفتم سراغ مسیرهای حاشیه ای. چشمتان روز بد نبیند، حدود یک ساعت و نیم افتادم داخل ترافیک بدتر، بگذریم که وسط کار فهمیدم که وارد طرح زوج و فرد هم شده ام.
سخنران محترم چند باری زنگ میزد که کجایی و وقتی جواب من را می شنید می گفت: "خیره...".
با کلی دنگ و فنگ و سختی بالاخره رسیدیم به شهرک بهمان. سخنران محترم با یک همراه سوار شدند و شتابان به سمت هیئت حرکت کردیم. همین طور که مست سرعت بالا بودم و پیش خودم می گفتم که: "خب الآن دیگه سریع میریم و زود میرسیم" یکهو دیدم بله، ماشین گاز نمیخورد. داشتم فکر می کردم که مشکل دیگری هم هست که امروز برایم پیش بیاید، اصلا خودم به درک سخنرانی داشت دیر میشد. وسط اتوبان کذا کم کم زدیم بغل. در همین حین دیدیم که خدا رو شکر فرشته* آمد. خدایا شکرت که فرشته رو فرستادی، و گر نه کارمان با کرام الکاتبین بود.**
حالا سخنران محترم با همراهش را یکجوری راهی کردیم و این وسط من بودم و فرشته. خیلی مرد خوش مشرب و اهل حالی بود. بعد از اینکه چند تا لعن برای داعش و دعا برای سلامتی سردار سلیمانی و آقا کرد کارمان راه افتاد و پمپ بنزین عوض شد.*** میان کارش ازش سوال کردم که: "حالا حساب این کار ما چقدر میشه". 115 هزار تومان رو که گفت خورد توی حالم. من بیچاره کلا 20 تومان ته جیبم داشتم. به چند نفری زنگ زدم و بالاخره یک بنده خدایی به دادمان رسید. 
همان لحظاتی که منتظر ریختن پول به کارت فرشته بودم داشتم به اتفاقات امروز فکر میکردم، اتفاقات عجیبی که حداقل برای من خیلی منفعت داشت.
خدایا ممنونتم که اینجوری خودت رو به من یادآوری کردی...
از ولاء باشیم، انشاالله




*سخنران اهل دلی داشتیم. تا دید موتور امداد چند متر جلوتر دارد میرود نگه اش داشت و گفت:" سلام فرشته"

** إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُنزَلِینَ. آل عمران 124

*** وسیله ای برای انتقال بنزین از باک به موتور ماشین.

مجرم فراری
۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بزرگترین وظیفه‌ی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آماده‌ی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشته‌ی اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینه‌های صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.

مجرم فراری
۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
در نمایشگاه کتاب چه بدست می آورم؟
در نمایشگاه کتاب چه از دست می دهم؟
کتاب های ضروری و مورد نیاز را از جای دیگر نمی شود خرید؟
چرخ زدن برای پیدا کردن در نمایشگاه کتاب، برای من ضروری است یا مضر؟
راه دیگری نداریم از تازه های نشر متوجه شوم؟
کشته مرده ی تخفیفم؟
...




پ.ن: این یک نسخه شخصی است، برای هر مریضی تجویز نمی شود.
مجرم فراری
۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۵۷ موافقین ۲ مخالفین ۱ ۴ نظر

وسط هیئت داشتم با خودم فکر می کردم که یه مطلب بنویسم و به خودم و رفقا بگم که آقا حالا یادمان نرود آمریکا شیطان اکبر است. مذاکرات سر جای خودش اما این را یادمان نرود.

بنا به حسی که برای خودم ایجاد شده بود (که البته نمی دانم رفقای دیگر هم همین طور شده بودند اخیرا یا نه). 

خوب شد، امروز آقا که صحبت کرد حس انزجار و دشمن انگاری ام دوباره به دوران خوب خودش برگشت.

خدا رو شکر

مجرم فراری
۲۱ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دشت اول



جریمه



پ.ن: و کم من قبیح سترته...

مجرم فراری
۲۵ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

و من یتق الله

یجعل له مخرجا

و یرزقه من حیث لا یحتسب



نتایجش هوش از سرت می بره.

رفیق من، برادر عزیزم، تقوا بکن

به قول حاج اقا بهجت:

(( بابا با خدا بساز، کار رو درست می کنه، چرا در خلوت و جلوت هر چه دلت می خواهد می کنی، مگه نمی فرماید و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا ))

عزیز دلم، برای خودت برنامه داشته باش، حواست به خودت باشه.

مجرم فراری
۰۷ دی ۹۳ ، ۰۰:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

امّن یجیب

المضطر

اذا دعاه

و یکشف السوء

مجرم فراری
۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۹:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حب


ما بیشتر...

مجرم فراری
۲۶ مهر ۹۳ ، ۱۴:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

یکی از بهترین جاها برای فکر کردن به دغدغه های اصلی آدم زمانیه که تو کوچه، تو خیابان،

تو مترو و ...هیچ کاری نداری و فقط باید مسیر رو طی کنی.

خیلی جواب میده. میشی مصداق:

        هرگز حدیث حاضر غائب شنیده ای     من در میان جمع و دلم جای دیگر است

تازه اینجوری خیلی راحت تر میتونی سرت رو پایین بگیری و کنترل نگاه کنی.

مجرم فراری
۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۰:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

یادمه اوایلی که به سن تکلیف رسیده بودم چون تا مدتی قبل اون هنوز بعضی خانم های فامیل جلوی من حجاب نداشتند مجبور بودم به بعضی شون بفهمونم که دیگه جلوی منم باید حجاب داشته باشند.

مثلا یکی از این روش ها این بود که وقتی یکی از فامیل ها که نامحرم بود می آمد خانه ما، من اول می رفتم توی اتاقم و وقتی که فرد با مادرم سلام علیک می کرد، قبل از این که از اتاق بیام بیرون یک یا الله ای می گفتم، مادرم هم که در جریان بود خودش کمک می کرد و در بعضی مواقع به فرد رو به رو با لطافت خاصی متذکر می شد، طوری که هم او ناراحت نشه و هم ما به نتیجه مون برسیم.
البته این مورد برای خانم های جا افتاده فامیل و اونهایی که مقید هستند خیلی خوب هست. همین که اونها هم بفهمند که دیگر شما برایشان نامحرم محسوب می شوی کم کم به بقیه هم این قضیه سرایت می کند و کم کم مشکلات حل می شود.

مثلا نمونه دیگری از روش ها این هست که وقتی بیرون از خانه نامحرمی رو می بینی با سر پایین و نگاه کمتر به اون فرد در واقع به او می فهمانی که من دیگر مکلف هستم و ... .

یا الله گفتن های بعد از در زدن خانه همسایه رو هم یادمه به عنوان یکی دیگر از روش ها استفاده می کردم.

ولی یک روز یادمه که عمه ام با یکی از دختر عمو هام به خانه مان آمدند. خب اول که آمده بودند چون از بیرون آمده اند حجاب داشتند ولی یک هو دیدم بعله، دختر عمو مذکور روسری رو دیلیت کرد!!! البته این بنده خدا یادمه قدیم تر ها جلوی بعضی فامیل های سن بالاتر از من هم حجاب نداشت، که گمانم به اعتقادش بر میگرده. بگذریم.
سریع تصمیم گرفتم برم توی اتاق. یادمه وقت نماز ظهر بود. اول نماز رو خوندم بعدشم چون می دونستم مادرم حواسش به من و قضیه هست پروژه رو شروع کردم.
یا الله .... یا الله ....
صدای مادرم رو شنیدم که داشت با اون بنده خدا حرف می زد و مشکل رو حل می کرد.
چند لحظه بعد مادرم گفت: بفرمائید.
اون روز بدون هیچ بحث دیگه ای بین من و دختر عمو ام گذشت.
از اون موقع به بعد دیگه هم اون بنده خدا و هم احیانا موردهای شبیه به اون تو خانواده جلوی من حجاب رو می گرفتند، هر چند بازم بعضا حجابشون خیلی مناسب نبود ولی خب یک مرحله پیش رفته بودم.



پ.ن: البته فکر می کنم احکام پوشش و یا حتی نگاه کردن در مواجهه با افرادی که ممیز هستند ولی هنوز مکلف نشده اند یک مقداری با اطلاعات بعضی از ما فرق بکنه که واقعا جا داره که بریم و احکام مرجع مون رو ببینیم.

مجرم فراری
۰۵ مهر ۹۳ ، ۱۶:۴۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر